وظایف جوان انقلابی
نفوذ دشمن
فلسفه و علت غیبت
حجت الاسلام قرائتی:
فلسفه غيبت را با يك مثال روشن كنم،
اگر اداره برق يازده لامپ در
خيابان برای آسايش مردم
نصب کند، مردم آن ها را
بشكنند، انسان حكيم و عاقل
مي گويد: لامپ دوازدهم را
نمي دهيم، يازده امام(ع) را
كشتند، پس امام زمان(ع) بايد
زمانی بيايد كه زمينه آماده باشد.
به خاطر عروس خانم
یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باهاش میومد مدرسه و بر میگشت
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت ، رسید به چراغ قرمز .
ترمز زد و ایستاد .
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و
فریاد زد :
ألله أکبر و الله أکــــبر … نه وقت أذان ظهر بود نه أذان مغرب.
أشهد أن لا اله الا الله …
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید
چش شُدِه ؟!
قاطی کرده چرا ؟ !
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن
آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که !
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت :
“مگه متوجه نشدید ؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه .
به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !
همین!
برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین